جدول جو
جدول جو

معنی گزارش کن - جستجوی لغت در جدول جو

گزارش کن
بیان کننده اظهار کننده، شرح دهنده مفسر: گزارش کن فرش این سبز باغ چنین بر فروزد چراغ از چراغ. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در حال بیان کردن، در حال شرح و تفسیر: هر آنچ از پدر مایه اندوختی گزارش کنان در وی آموختی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزارش کردن
تصویر گزارش کردن
بیان کردن، تفسیر کردن، شرح دادن
فرهنگ فارسی عمید
شرح دادن تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچ کس انباز و یار احمد مختار نیست. (ناصر خسرو)، جستجو کردن: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر) یا گزارش خواب. تعبیر کردن خواب: پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوزرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزارش کردن
تصویر گزارش کردن
((~. کَ دَ))
شرح و تفسیر کردن
فرهنگ فارسی معین
بیان اظهار، شرح تفسیر. یا گزارشن خواب. تعبیر خواب: چو بشنید دغدو گزاشن خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزارشن
تصویر گزارشن
گزارش، شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته
فرهنگ فارسی عمید